در دل شهر اراک، مرکزی وجود دارد که روشنایی و محبت را به زندگی کسانی میبخشد که نیازمند توجه و مراقبتاند. مرکز خیریه آفتاب با تکیه بر نیروی انسانی متعهد و دلسوز، محیطی امن و سرشار از عشق برای سالمندان، معلولین و کودکان طیف اوتیسم فراهم کرده است. این گفتگو به سراغ مراقبین مرکز رفته تا نگاهی عمیق به انگیزهها، دغدغهها و دنیای درونی آنها داشته باشد.
۱ـ لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه زمانی با مرکز همکاری دارید؟
عطیه منصوری هستم متولد ۱۳۶۶ دارای مدرک کاردانی نرم افزار کامپیوتر ؛کارشناسی مددکاری اجتماعی از دانشگاه علمی کاربردی جامع توانبخشی افتاب و در حال حاضردانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت خدمات اجتماعی
از دی ماه سال ۱۳۹۸ در این مرکز شروع به کار کردم قبلا در بیمه پاسارگاد مشغول به کار بودم و بعد از اتمام همکاری با بیمه از طریق یکی از دوستان با مرکز آشنا شدم.
۲ـ چه چیزی باعث شد که این مسیر شغلی را انتخاب کنید؟
شروع همکاری من با مرکز در زمان اوج کرونا بود و چون هیچ گونه شناختی با این محیط نداشتم در ابتدای ورودم با یک محیط کاملا نا آشنا و غریبه روبرو شدم و با خودم گفتم من نمیتوانم در این محیط کار کنم و در اولین روز کاری اعلام کردم که منصرف شدم ولی این پایان راه نبود و شاید باورش سخت باشد ولی من دلتنگی عجیبی داشتم بعد از اینکه از این محیط دور شدم به طور عجیبی گریه میکردم و دلم برای مددجوی ذهنی بنام طاهره کاظمی تنگ می شد و گویا نیرویی منو جذب میکرد و این باعث شد دوباره به مرکز برای ادامه همکاری برگردم و تا این لحظه خدمتگزار مددجویان باشم .و مطمئنم این خواست خدا بوده تا بتونم کاری حتی کوچک برای آنها انجام دهم.
۳ـ در طول دوران کاریتان، کدام لحظه برایتان از همه تأثیرگذارتر بوده است؟
در بخش سالمندان وقتی مشغول به کار هستیم سعی میکنیم بهترین خدمت را انجام دهیم چون زمان سالمندی همه ی ما فرا میرسد .در این بخش سالمندی بود بنام اصغری که در حال حاضر فوت شده است و این سالمند شباهت بسیار زیادی با مادربزرگ خودم داشت که ایشان هم فوت شده اند وقتی کاری برای خانم اصغری می کردم گویا کارهای مادربزرگ خودم رو انجام میدادم و وظیفه ای که شاید در زمان حیات مادربزرگم در انجام آن کوتاهی کرده بودم و آن زمان از تاثیر گذارترین زمانهای فعالیت من در بخش سالمند ان بود.
۴ـ چه چیزی به شما انگیزه میدهد که هر روز با انرژی به اینجا بیایید؟
اینکه چه چیزی به من انگیزه میدهد اون چیزی نیست جز حس رضایت از خود و رضایت خداوند،اینکه تاثیر گذار باشم و آن هم تاثیر گذار خوب بتونم حق زندگی کردن این عزیزان رو زنده نگه دارم و آنها فقط گذران عمر نکنند آموزش پذیر باشن و چیزی از من به یادگار داشته باشن و من با این انگیزه ادامه میدم.
۵ـ آیا تجربهای خاص با یکی از مددجویان داشتهاید که نگاهتان به زندگی را تغییر داده باشد؟
کودکی بنام یاسمن در بخش کودکان از بدو تولد کنار ما بود به دلیل ناتوانی های که داشت فکر نمی کردیم بتونه صحبت کنه ولی با کاردرمانی هایی که انجام شد شروع کرد به حرف زدن و اولین کلمه ای که به زبان آورد اسم من بود عطیه ؛مثل عشق فرزند به مادرش و این تجربه زیباترین تجربه بود.
۶ـ چه چالشهایی در این کار وجود دارد و چگونه با آنها کنار میآیید؟
چالشهای این کار بسیار زیاداست باید بتونی در کنار کودکان و دختران و سالمندانی کار کنی که پر از ناتوانی هستند و قدرت درک ندارند و در اوج بزرگسالی مانند نوزادی می مانند :فرسودگی شغلی ؛ خستگی جسمانی ؛مشکل ارتباطی با بیماران و خانواده های آنها از جمله چالش های این شغل می باشد.
موفق باشیدو سلامت
گفتگواز: روابط عمومی مرکز خیریه آفتاب